ولی من چشمهایت را نمی دانم

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

والا تا آنجا که ما می دانیم و گفته اند جد و آبادمان با خوردن سیب از بهشت رانده شدند. حالا نمی دانم این چه صیغه ایست که ما را به گناه خوردن انجیر آنهم بدون اینکه تعارف به آدمی زده باشیم، رانده اند! لابد در دنیای مدرن گناهان هم مدرن شده اند. یعنی اینکه اگر عکس انجیر را به تلگرام آدم مدرن بفرستی، کمِ کم هبوط روی شاخش است! والا این داستانها را هم مرد جماعت از خودش درآورده. از کجا که سیب را حوا به زور بهش خورانده؟ از کجا که بالعکس نبوده باشد این ماجرا؟ این مردها را باید گرفت پوستشان را کند و با کاه پرشان کرد و آویخت به چوب های صلیبی توی مزارع جای مترسک ! والا ! با ولی من چشمهایت را نمی دانم...ادامه مطلب
ما را در سایت ولی من چشمهایت را نمی دانم دنبال می کنید

برچسب : قصة عشق,قیمت دلار,قيمت دلار,قناة الميادين,قوقل,قران,قیمت طلا,قناة العالم,قياس,قصص اطفال, نویسنده : moring-stara بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 16 آبان 1395 ساعت: 1:00

  کنتراست را افزایش می‌دهم. زیاد. زیادتر. بگذار پوست صورت از سبزه-سرخ برود به سمت سفید-سرخ. مشکیِ چشم و ابروها تندتر بشود. ردیف تیره‌رنگ دندانها هم مروارید رخشان. کنتراست خوب است. خوب است که نور زیاد بشود. خوب است که بشود آدم در چهره‌ی روشن‌ش نگاه کند و فکر کند این می‌توانست من باشد. این اصلا خودِ من‌ست. دنیا تیره‌ست. آسمان تیره. زمین تیره. دریا تیره. ردیف درخت‌های پارک، تیره. اصلا بگذار کنتراست تمام تصویرها بالا برود. تصویر شاخه‌های خزان‌کننده‌ در قاب پنجره. تصویر خیابان‌های پاییز. تصویر تاکسی‌های زردرنگِ شش صبح. گاردریل‌های خاکستریِ تأخیر. کلا ولی من چشمهایت را نمی دانم...ادامه مطلب
ما را در سایت ولی من چشمهایت را نمی دانم دنبال می کنید

برچسب : غ,غانا واوغندا مباشر,غادة عادل,غشاخخ,غخ,غزل شاکری,غزال,غسل ولبس,غزل,غانم الدوسري, نویسنده : moring-stara بازدید : 31 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 6:30

 

پرسیدن

همیشه بی فایده ست

عشق نارس

دهان ندارد

 

"فـ . هـ"

ولی من چشمهایت را نمی دانم...
ما را در سایت ولی من چشمهایت را نمی دانم دنبال می کنید

برچسب : ظ,ظافر العابدين,ظالم ولكن,ظریف,ظبي,ظرف,ظلم,ظرف اسود,ظرف طارق,ظهر, نویسنده : moring-stara بازدید : 17 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 21:35

  این تن خسته به هر رو خاک میشه. نوازش دست‌های محبوب اونرو در برابر خاک شدن طلسم نمی‌کنه. تن‌های خوب، تن‌های بد. زشت، زیبا. گناهکار، بی‌گناه. ظالم، مظلوم. برای طبیعت تفاوتی نداره. و کیه که بتونه بگه از خاک ظالم، گل‌های وحشی خوشبو نخواهد رویید یا از خاک قدیس، خار؟ طبیعت. طبیعتِ مادر. زمینِ زن. "گایا"ی زاینده و میرنده. که فرزند خوب و بدش رو به یک اندازه می‌خواد. به یک اندازه در بر می‌کشه. به یک اندازه نوازش می‌کنه. به یک اندازه می‌بوسه. بوسه‌ی خاک بر خاک. آغوش همیشه گشوده‌ی زندگی. مرگ. زندگی. مرگ. زندگی. مرگ .. ولی من چشمهایت را نمی دانم...ادامه مطلب
ما را در سایت ولی من چشمهایت را نمی دانم دنبال می کنید

برچسب : عالم سكر,عاجل,عکس,عکس های,عبدالباسط عبدالصمد,عادل امام,عيد ميلاد سعيد,عشق,عيد الاضحى,عرب تايمز, نویسنده : moring-stara بازدید : 43 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 21:35

تاکسی جلو پایم ترمز میکند. حواسم نیست. ناخودآگاه می نشینم صندلی عقب. انگار آنجا امن تر باشد. یک خانم قوی هیکل عینهو بهداد سلیمی البته در ورژن زنانه اش آن پشت نشسته. تاکسی راه می افتد دو قدم جلوتر یک مرد دوان دوان می آید روی صندلی جلو کنار راننده می نشیند. حواسم جای دیگریست. باز راه می افتیم. باز دوقدم دیگر .. یا خدا . اینبار دیگر خودِ خود حسین رضازاده ست.  گلوله می شوم به سمت جلو. طوریکه بینی ام سد معبر راننده و مسافر جلویی در برخورد راستای نگاهشان به هم است. چقدر حرف می زنند. داشتم همینطور توی ذهنم خیالبافی می کردم که اگر این آقای راننده یک نیش ترمز کوچولو ه ولی من چشمهایت را نمی دانم...ادامه مطلب
ما را در سایت ولی من چشمهایت را نمی دانم دنبال می کنید

برچسب : دیوار,دیجی کالا,دانلود فیلم,دعاء الاستخارة,دانلود از یوتیوب,داعش,دانلود,دانلود آهنگ جدید,دنيا الوطن,داستان, نویسنده : moring-stara بازدید : 26 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 8:38

همینطور می‌نشینم و وقتم را در حالتی بین خلسه و هپروت و سرگشتگی، هدر می‌دهم. قرار بود برای آینده شغلی برنامه‌ریزی کنم یا مثلا گذراندن دوره‌ی طراحی لباس یا ادامه‌ی دوره ی سی شارپ یا .. اما بجایش فیلم‌های بدردنخور اسکورسیزی و فلینی و برگمن و تارانتینو و یک دوجین کارگردان مشهور دیگر را نگاه می‌کنم. من بیش از حد کمالگرا هستم یا این کارگردانها را با فیلم‌های نه چندان خوبشان بی‌جهت آنقدر بزرگ کرده‌اند؟ وقت تلف کردن‌ست. وقت تلف کردن! این ترم دارد تمام می‌شود و اصلا نمی‌دانم برای ترم‌های آینده درسی به من می‌دهند یا نه. حوصله ی مدرک بردن به این دانشگاه ولی من چشمهایت را نمی دانم...ادامه مطلب
ما را در سایت ولی من چشمهایت را نمی دانم دنبال می کنید

برچسب : زهرة القصر,زیرنویس فارسی,ز,زهرا امیر ابراهیمی,زعفران,زایمان طبیعی,زيارت عاشورا,زعتر,زیبا ناوک,زن, نویسنده : moring-stara بازدید : 45 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 8:38

 

از خودم بیزارم، ازین لباسها که پوست تنم شده‌اند، ازین لباس ها که ..

 

 

ولی من چشمهایت را نمی دانم...
ما را در سایت ولی من چشمهایت را نمی دانم دنبال می کنید

برچسب : سورة الكهف,سبق,سفير,سورة البقرة,سورة الملك,س,سورة يس,ساره جوانمردی,ساق البامبو,سنجش, نویسنده : moring-stara بازدید : 28 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 8:38

  زندگی بی عشق، چه آرامشی دارد. تهی از شور و شر زندگی. خالی از اضطرابِ بودن. فارغ از گذر پرشتاب زمان. می شود، همانحال که به تصویر شکوفه های انار از قاب پنجره خیره شدی؛ به مرگ فکر کنی. به نبودن. نیست شدن. زندگی بی عشق معنای دیگری دارد: بی معناییِ همه چیز.   آقای کچل را هم نیافتم. گمانم همان خواهرزاده ی شوهر خواهرم باشد. با آن سیبیل تهوع آورش. چقدر از سیبیل بدم می آید. حداقل اگر با ریشِ کم پشت باشد قابل تحمل است. اما اینجور سیبیل جاهلی حال آدم را به هم می زند. اسمش را گذاشتم جاهلی. چه می دانم این مدل مسخره چه نام دارد؟ یک چیزی در مایه های سیبیل شعبون بی مخ وقتی روش ولی من چشمهایت را نمی دانم...ادامه مطلب
ما را در سایت ولی من چشمهایت را نمی دانم دنبال می کنید

برچسب : شاهد نت,شهاب حسینی,شاهین نجفی,شبکه 3,ش,شیپور,شروط الاضحية,شهرزاد,شاتل,شاهد بلس, نویسنده : moring-stara بازدید : 47 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 8:37

 

بعضی ها برای این ساخته شدن که بهت یادآوری و اثبات کنند که تو دوست داشتنی نیستی، بوسیدنی نیستی، در آغوش فشردنی نیستی! .. ناراحت نباش .. یه روزی اونقدر سالخورده می شیم که این حسای بچه گونه ی بعد از شنیدن اون حرفها دیگه قلب و روح و جانمونو نیش نیش و ریش ریش نکنه ..

ولی من چشمهایت را نمی دانم...
ما را در سایت ولی من چشمهایت را نمی دانم دنبال می کنید

برچسب : صدف طاهریان,صحافة نت,صيام يوم عرفة,صوت المسيحى الحر,صباح الخير,صفحه آخر,صلاة الاستخارة,صدای آمریکا,صباح الورد,صدام حسين, نویسنده : moring-stara بازدید : 18 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 8:37

زوم می‌کنم روی صورتش. طرح چهره. خطوط درهم صورت. زیبای خفته! این مرد را می‌شناسم؟ نه ! البته که نه! یعنی چرا. یک زمانی در خیالم ساخته بودمش. البته از روی ورژن اصلی‌اش. تفاوتشان ولی بگمانم، از آسمان تا زمین بود. یعنی اگر می‌شد که در عالم واقع هم بشناسمش لابد، چنین نتیجه‌ای می‌گرفتم. کی و کجا شده که آدم کسی را در خیالش متصور شود و خیالات با واقعیات بخواند؟ چه می‌دانستم کیست. چیست. چه می‌اندیشد. چه می‌خواهد. چه می‌کند. من فقط چند باری بابت پایان‌نامه دانشگاهم، همکلامش شدم. در آن روزگار سخت. با استاد دائم البهانه، دوستان نارفیق و همکلاسی‌های بی‌خیال. در ولی من چشمهایت را نمی دانم...ادامه مطلب
ما را در سایت ولی من چشمهایت را نمی دانم دنبال می کنید

برچسب : ضب,ض,ضبع,ضاحي خلفان,ضرب المثل,ضمن خدمت فرهنگیان,ضيعة ضايعة,ضفدع,ضحك,ضرس العقل, نویسنده : moring-stara بازدید : 22 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 8:37